قصه های من و خورشید خانم 5

ساخت وبلاگ
شاید که برفو بارش آرام و بی صدای آندوباره مرابَرَد به روزهای کودکی و بی خیال غمو با رقص و با نشاطبدوَم در این کوچه های تنگو باز شادی کنم و خنده و صداپر شود در خانه های خاموشِِ بی صدااماوقتی که برف آب می شود دوباره منمی شوم همانفرتوت خسته از این روزهای سرد . قصه های من و خورشید خانم 5...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های من و خورشید خانم 5 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehghagh بازدید : 2 تاريخ : جمعه 31 فروردين 1403 ساعت: 14:20

فتح الفتوح حیدر کرار
غزوه های خندق و خیبر
در رکاب حضرت دلبر
و یا جنگ جمل
یا نهروان
با آن دو دم ، بی مثل و مانند
ذوالفقار شب شکن ، تنها نبوده
فتح الفتوحش فتح دل ها
قلب ها
بعد از هزار و چهارصد سال است .

قصه های من و خورشید خانم 5...
ما را در سایت قصه های من و خورشید خانم 5 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehghagh بازدید : 4 تاريخ : جمعه 31 فروردين 1403 ساعت: 14:20

اینجا رهایمگسسته ، بریده و آزادچون دریارودخانهو ماهی های بازیگوش در رودخانه .اینجا رهایی رسم استصبوری ، سادگی بی نقش بودنچون جنگلدرختانو سنگ های رنگارنگ در آب یا خاک . اینجا عشق معنای دیگری دارداینجا درد و سختی هستفقر و نداری هستاینجا راه ها با مدفوع گاومیش هاسنگ فرش است و گِل و خاکروی گالوش هایا چکمه های دهه شصدیهمیشه یادگاری هست .اما ، اینجاخبری از دود و بوق و ازدحام ماشین های لوکسخبری از اخم صبحگاهی با فشار توی متروخبری از چرت عصرگاهی در صندلی های بی آر تیخبری از جنگ و دعوا بر سر یک بوق ، نیست .اینجا رهایی ، عشق را می شود هر روزدید و لذت برد ، زیرااینجا روستایی است زیبا . قصه های من و خورشید خانم 5...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های من و خورشید خانم 5 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehghagh بازدید : 3 تاريخ : جمعه 31 فروردين 1403 ساعت: 14:20

در سرمسودای تو،در دلمغوغای عشق،در نگاهمچهره چون آب تو_ هم زلال و صاف و هم بی غل و غش _در زبانمنام تو َمثل غزل،در خیالملحظه ی دیدن تو،پایم امادر لجن زار پر از حرص و پر از مکر زمینافتاده در دام های بی شمار و بسته راهم رامظاهرهای پوچ زندگی . قصه های من و خورشید خانم 5...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های من و خورشید خانم 5 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehghagh بازدید : 11 تاريخ : شنبه 5 اسفند 1402 ساعت: 3:57

بیا امشب تو ای زیبای بی مانند که امشب مثل شب های که میایی کنارم به ماه آسمان ها وعده دادم که چون تو سرسیدی رود دنبال کارش تا شب دیگر . قصه های من و خورشید خانم 5...
ما را در سایت قصه های من و خورشید خانم 5 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehghagh بازدید : 11 تاريخ : شنبه 5 اسفند 1402 ساعت: 3:57

خیلی وقت ها آدم سابق شدن به آن سادگی که می گویند نیست . آنطور که در فیلم ها و داستان ها می گویند . یعنی نشان می دهند شخصی تصمیم می گیرد و از فردا می شود آدم سابق . نه ، به این سادگی نیست و حتی من معتقدم گاهی آدم سابق شدن دیگر ممکن نیست . یا اینکه برای آدم سابق شدن دیگر دیر است . برای همین همیشه فکر می کنم کاش همان آدم سابق می ماندم . کاش به این سادگی اجازه نمی دادم تغییر کنم. کاش آن روزها که به سادگی ساعت ها و روزها می گذشت و من از آن آدم سابق فاصله می گرفتم یک لحظه فکر می کردم و اجازه نمی دادم که تبدیل به دو آدم بشوم . آدم سابق و آدم فعلی . البته باید این را هم بگویم که گاهی آدم سابق شدن اشتباه است و باید تلاش کرد همین آدمی که هستیم بمانیم . برای همین بهترین کار این است طوری زندگی کنیم که درگیر آدم سابق و فعلی نشویم . قصه های من و خورشید خانم 5...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های من و خورشید خانم 5 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehghagh بازدید : 9 تاريخ : شنبه 5 اسفند 1402 ساعت: 3:57

بی تو امشب ماه در شب اوج ظهورش در چهارده روزگی در پس پرده ی ابری تیر فام بنشسته با عشوه و پنهانی برایم ناز می کند بی تواین ابرهای تیره فام همنشینان شب ماه فراری نمی گریند و می خندندبا ناز .بی تو، باران اشک های گرم با احساس بی تو آواز خوان بیشه های نمناک شمال بی تو این شهر شلوغ پر صدابی تو حتی شعر همامشب برایم ناز می کند . قصه های من و خورشید خانم 5...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های من و خورشید خانم 5 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehghagh بازدید : 24 تاريخ : جمعه 3 آذر 1402 ساعت: 14:00

گاهی دلم در این جنگ بی رحم و بی صلح زندگی بی لحظه ای سکون مواج می شود ,پر خروش، طوفانی و سیاه که صد کشتی مدرن در آن غرق می شود اما درون این سر بی قیمت چنانلبریز فکر و خیال و حرف و صد حکایت دیگر که می شوددستی پر از پینه های قدیمی یا جدید و آب دار میخ طویله را مدام از چپ به زور پتک می زند و با انبری سیاه از راست بیرون می کشد و باز این بار از راست می زند و از چپ ...اینجا که می رسم و کارم به درد می کشد با آه و حسرت و درد به آرامش رمانتیک یا نه تراژیک اعماق قبر فکر می کنم . قصه های من و خورشید خانم 5...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های من و خورشید خانم 5 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehghagh بازدید : 23 تاريخ : جمعه 3 آذر 1402 ساعت: 14:00

باور کنید که در سال های سی زندگی و بعد آن هر چه موها سفید و چشم ها ضعیف و آهسته پیر می شویدعشق را کاملا فراموش می کنیدنه ، اشتباه است که بگویم عشق با سال ها و پیری می رودنه ، ما با سال ها همراه و با فکر پول و زندگیاز عشق دور می شویم .چون نصف عیش با وصف عشق برای ما باز محیا می شودیاد آرید و خوب مرور و وصف و عیش کنید ؛بی تابی و کلافگی از عبور پیر گونه ی عقربه ها تا رسیدن وقت قرار و عشقصد بار تعویض کفش و لباس و حالت مو با رعشه های ریزدر آستانه وقت قرار و دیدن یارگونه های سرخ و دست های خیس و زبان پر لکنتدر لحظه های با شکوه دیدن یارنگاه های یواشکی، خنده های ریز و عطش بوسه ای فقطهنگام اوج عشق در کنار و گاه نزدیک تر در آغوش یارباز مرور کنید شاید گذشت عیش از نصف و به صد رسید . قصه های من و خورشید خانم 5...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های من و خورشید خانم 5 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehghagh بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت: 10:15

به مناسبت پنجاهمین سالگرد درگذشت شاعر شهیر و عاشق پیشه و همین طور سیاسمتدار اهل شیلی که در مقابل دیکتاتوری و استبداد پینوشه و ظلمی که در حق مردم شیلی روا می داشت سکوت نکرد و با آنکه اشعارش همیشه سرشار از عاطفه و عشق و زندگی بود اما قلب دیکتارورها را درد می آورد .می شود با غم ها زیست می شود با دردها ساختمی شود بسیار دید و دم بر نیاورد می شود از نو شروع کرد می شود مثل نِروُدا آواز کرد؛((امروز زندگی را آغاز كن امروز مخاطره كن امروز كاری كننگذار که به آرامی بمیریشادی را فراموش نکن))** بخشی از شعر پابلو نرودا . قصه های من و خورشید خانم 5...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های من و خورشید خانم 5 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehghagh بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 10 مهر 1402 ساعت: 18:12